تقدیم به شهدای شیمیایی شهیدان سید عزیزالله حیدریان ،سید عباس هیزمی وشهید زنده سید یعقوب میرسالاری
دوباره سرفه یک مرد و خس خس سینه/ودست و پای پر از تاول و پر پینه
دوباره آتش زخمی که شعله ور گشته/وترکشی که بسر داشت دردسرگشته
نشسته یک زن غمگین کنار بستر او/کنار بستر مردی که بود بی بازو
کنار بستر مردی که خسته بود از درد/همان دلاور مجنون جبهه های نبرد
زکلبه دلشان عطر سیب می آید/صدای ناله ام یجیب می آید
و او ز صوت دعای زنش خدایی شد/به یاد آن شب حمله که شیمیایی شد
همان شبی که طلوعش پراز عبادت بود/همان شبی که دعایش فقط شهادت بود
تداعی شب حمله،تداعی شب غم/شب وداع رفیقان،شبی پر از ماتم
به یاد جبهه و شب زنده داری سنگر/به یاد حاجی و بیسیم و رمز یا حیدر
به یاد فکه ،دوکوهه،جزیره مجنون/به یاد دشت پر از خون، چفیه ایی گلگون
به یاد گرمی دل ها،به یاد سردی خاک/به یاد آنهمه رزمنده بدون پلاک
دلش گرفت نگاهی به عکس رهبر کرد/دعا به جان ولی و به جان دلبر کرد
دعا تمام شدو عقده دلش وا شد/و عاقبت سند بندگیش امضاءشد
صدای خس خس سینه تمام شد ،آری/واشکهای زن یک شهید شد جاری